جدول جو
جدول جو

معنی باغ چنار - جستجوی لغت در جدول جو

باغ چنار
(غِ چِ)
نام باغی در حوالی سمرقند که بعهد امیرتیمور و فرزندان وی آبادان بوده است: در شب جمعه 26 ربیع الاول سنۀ اربع و خمسین و ثمانمائه در وقتی که آن شهریار (میرزا عبداللطیف) دیوانه سار از باغ چنار بطرف شهرمی آمد تیری بسوی او انداختند. (حبیب السیر چ خیام ج 4ص 42). و همچنین رجوع به همان مأخذ ج 3 ص 526 شود
لغت نامه دهخدا
باغ چنار
(چِ)
دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 145 هزارگزی خاور حاجی آباد و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو گلاشکرد به حاجی آباد واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر دارای 223 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ چِ)
دهی است جزء دهستان آشتیان بخش طرخوران از شهرستان اراک. دارای 406 تن سکنه. آب آنجا از قنات، و محصول آن غلات، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(غُرْ رَ دَ / دِ)
دارندۀ باغ، باغ خدا، صاحب باغ، آنکه باغداری کند، دارای باغ، (یادداشت مؤلف)، مالک باغ
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان صحرای باغ بخش مرکزی شهرستان لار که در 60 هزارگزی جنوب باختر لار در کنار راه فرعی لار به بیرم در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر با 337 تن سکنه و آب آن از قنات و چاه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت است، این قریه مرکز دستۀ ژاندارمری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غِ نَ ظَ)
باغی است در شیراز که فعلا محل موزۀپارس شیراز است و از یادگارهای کریم خان زند (1163 -1193 هجری قمری) بشمار میرود و حدود 16 هزارگز مربع مساحت دارد. بنای معروف به کلاه فرنگی که مقبرۀ مرحوم وکیل بوده است در میان باغ قدیم و در محوطۀ شمالی باغ فعلی قرار دارد. باغ مذکور زمان حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس کم و بیش تغییر یافت و در سال 1324 ه. ش. هم قسمتی از آن جزء خیابان زند شد. (از مقالۀ مصطفوی، در مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 13)
باغی است در صفاهان که دریاچه ای کلان دارد:
دیده از سیل سرشکم رشک صددریاچه شد
تا برخسار توای باغ نظر افتاده است.
محسن تأثیر (از آنندراج)
باغی بوده است در کازرون و ظاهراً منسوب به میرزا حسینقلی میربها فرمانفرماست. (از مقالۀ مصطفوی در مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 50)
باغی در کرمان. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). باغی به کرمان که نظرعلی خان زند حاکم زمان زندیه در کرمان بنا کرد و بروایت ناسخ التواریخ در زمان شجاع السلطنه (دورۀ قاجاریه) مرکز حکومت شهر بوده است. رجوع به تاریخ کرمان وزیری ص 329 و 359 و 479 شود
باغی در قندهار که متعلق به علیمردان خان پسر گنجعلی خان حاکم زمان صفوی این شهر بوده است و مجمعالتواریخ از آن نام برده است. رجوع به حاشیۀ تاریخ کرمان وزیری، ص 286 شود
لغت نامه دهخدا
(قِ چِ)
نوعی از رنگ است. (بهارعجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 66 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و کنار راه مالرو چال به آثار واقع شده. کوهستانی و ییلاقی است و 61 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چاه و محصولش غلات و لبنیات و تریاک و پنبه و چغندر است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قصبۀ کوچک مرکزی بخش خفر شهرستان جهرم و مختصات جغرافیائی آن بقرار زیر است: طول 53 درجه و 15 دقیقه. عرض 28 درجه و 55 دقیقه. ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1300 گز است در 82 هزارگزی شمال باختری جهرم و 118 هزارگزی جنوب خاوری شیراز و یک هزارگزی شمال شوسۀ شیراز به جهرم در دامنۀ جنوبی کوه گر است. هوای آن گرم بالنسبه ملایم و آب مشروب وزراعتی آن از چشمه های متعدد تأمین میشود. محصولات عبارتند از: میوجات مرکبات و جزئی غلات. شغل اهالی باغداری و زراعت و کسب است. سکنۀ قصبه 716 تن است و درحدود 20 باب دکان و یک دبستان دارد و از ادارات دولتی بخشداری و نمایندگی دادگاه و دفتر پست، ژاندارمری در قصبه وجود دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 6 هزارگزی جنوب باختر برازجان در کنار شوسۀ برازجان به بوشهر در جلگه قرار دارد. ناحیه ای است گرمسیر دارای 160 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غِ مِ)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 23 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 2 هزارگزی جنوب مالرو مسکون به کروک واقع است و 6 تن سکنه دارد. مزارع کهورآباد و کنارستان جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
دهی است از دهستان چنارود بخش آخورۀ شهرستان فریدن که در 33 هزارگزی جنوب آخوره و 14 هزارگزی جادۀ کوهرنگ واقع است و 98 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در 18 هزارگزی جنوب خاور لردگان و 3 هزارگزی آب خرسان در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 102 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و ارزن و تنباکو و بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان درگز (دره گز) که در 101 هزارگزی جنوب خاوری کلات در دره واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 60 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و ذرت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از قراء کوارفارس و در نیم فرسخی مغربی کوار است. (از فارسنامۀناصری ص 262). دهی است از دهستان کواربخش سروستان شهرستان شیراز که در 110 هزارگزی جنوب باختر سروستان و یک هزارگزی شوسۀ شیراز به فیروزآباد در جلگه واقعاست. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 73 تن سکنه و آب آن از رود خانه قره آغاج تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و چغندر و صیفی و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان چناران حومه شهرستان مشهد. واقع در 66هزارگزی شمال باختری مشهد دارای 124 تن سکنه است. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
اتاقک درختی، کومه ای با پایه های بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از بخش خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی